نقدی بر كتاب سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی از تأسیس تا انحلال
نقدی بر كتاب سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی از تأسیس تا انحلال
نقدی بر كتاب سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی از تأسیس تا انحلال
نويسنده: مهدی حق بین
چکیده: کتاب سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی از تأسیس تا انحلال (1358-1365) نوشته آقای مهدی سعیدی و به همت بخش تحقیق معاونت پژوهشی مرکز اسناد در بالغ بر 250 صفحه و درسال 1385 به زیور طبع آراسته شده است.
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ، پس از انحلال در سال 1365 ، عملا ، جز نامی در تاریخ جمهوری اسلامی، حضوری نداشته و ندارد و آنچه امروز با عنوان مشابه، در حیات سیاسی جامعه ایران حضور دارد، «سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران» است و نه سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ! گروهی از افراد سازمان که قصد احیای آن را با نام شناخته شده پیشین داشتند، درخواست مجوز نمودند اما چون سازمان با حکم حضرت امام (ره) منحل اعلام شده بود، به ایشان مجوز داده نشد تا اینکه ایشان با اضافه کردن «ایران» به انتهای عنوان سازمان، موفق به اخذ مجوز از خانه احزاب و وزارت کشور گردیدند.
کتاب سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی از تأسیس تا انحلال (1358-1365) نوشته آقای مهدی سعیدی و به همت بخش تحقیق معاونت پژوهشی مرکز اسناد انقلاب اسلامی در بالغ بر 250 صفحه و در سال 1385 به زیور طبع آراسته شده است.
در بررسی نقادانه این کتاب ، نقاط قوت و ضعفی قابل مشاهده است که ذیلا به تفکیک آورده می شود.
این کتاب، در کنار طرح هایی حول مجلس های شورای اسلامی، دولت های جمهوری اسلامی و احزاب جمهوری اسلامی، فرهنگ نامه های مختلف مفاهیم در حال جمهوری اسلامی و دست آخر، بررسی هایی حول مفاهیمی چون سیستم قانون گذاری ، سیستم فضای ، هویت و در جمهوری اسلامی ، نوید آغاز تاریخ نگاری جمهوری اسلامی ایران را در مرکز اسناد انقلاب اسلامی می دهد.
1-2- انتخاب این سازمان برای بررسی به عنوان اولین پژوهش ها حول احزاب و گروه های جمهوری اسلامی، انتخابی هوشمندانه است؛ چه اینکه سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی از گروه های فعال در شکل گیری و پیروزی انقلاب اسلامی و سال های ابتدایی جمهوری اسلامی است که اکنون ، نیز به نوعی، به حیات خود ادامه می دهد که قابل تأمل و بررسی است.
1-3- ارائه بیانیه ها و اسناد مربوط به این سازمان، در شکلی این چنین وسیع، قابل استفاده قطعی برای پژوهشگران تاریخ جمهوری اسلامی است؛ ضمن اینکه برخی از این اسناد ، جزء اسناد منحصر به فرد مربوط به سازمان محسوب می شوند.
2-1-1-متأسفانه ، در بسیاری از آثار منتشر شده حول مسائل تاریخی ، پاورقی ، هویت خود را از دست می دهد و گاه، چنان مفصل و حجیم می شود که غالب بر متن می گردد. در کتاب حاضر، هرچند این مسأله ، چندان عمده نیست، اما می توان به صفحات 34، 36، 37، 38، 91 اشاره کرد که در صورت تقلیل، پاورقی ، کتاب ، از این نظر، شکل بهتری می یافت. در کتاب های اینچنین ، برای جلوگیری از این مشکل، ارجاعات مفصل را به انتهای فصل مشخص می کنند که کتاب شنود اشباح و خاطرات عزت شاهی (چاپ و سوره مهر) نمونه این بحث اند.
2-1-2- آوردن عین متن بیانیه ها و نامه نگاری ها، در لابه لای متن کتاب ، در حالی که اصل سندی آنها در انتهای کتاب موجود است، در بسیاری مواقع، لزومی نداشته است و در تحلیلی اغراق آمیز، گاه ، بیانیه ها بر متن غالب شده اند و فی المثل در موارد عدیده، 3، 4 صفحه پیاپی کتاب به متن کامل فلان بیانیه اختصاص یافته است. در اینجا ، مناسب تر بود که اهم مطالب مندرج در بیانیه ها ، غیر از موارد خاص ، اشاره می شود که لااقل ، به ایجاز کلام کمک می کرد.
2-1-3- تعداد زیاد تیترها (بعضا بیش از 2 و 3 تیتر در صفحه یا 7 و 8 تیتر در 2 صفحه) چندان مناسب نیست. هر چند با نگاهی به فهرست، این موضوع قدری تعدیل شده است که یا تیترهای بسیار فرعی نیامده است و یا برخی تیترها در هم ادغام شده اند اما این ایراد به متن کتاب وارد به نظر می رسد.
2-1-4- عدم استفاده از عکس ، علاوه بر اینکه از جذابیت بصری کار کاسته است بلکه با وجود عکس برخی اشخاص چون بهزاد نبوی با ظاهری متفاوت از امروز یا هاشم آقاجری و ... کار کامل تری ارائه می شد.
2-1-5- برخی از ارجاعات در پاورقی مبهم اند و ارائه توضیحات در این قالب، به نحوی است که بعضا ، بود و نبود این توضیحات بلامرجع است بلکه نبود آنها بهتر هم هست. به عنوان نمونه می توان به پاورقی شماره 2 در صفحه 33 اشاره نمود.
2-1-6- انتخاب عنوان «اقدامات انجام شده ـ مواضع اعلام شده» برای فصل دوم، متناسب است با محتوای فصل که به صورت تیتری و تفکیک شده، اقدامات انجام شده و مواضع اعلام شده را لیست کرده است. این نحو ارائه فصول تاریخ، نه تنها جذابیت ندارد بلکه عدم ارائه آن به این سبک ، مرجح است.
2-1-6- نقل قول هایی که از جناب فدایی ( به صورت پاورقی) آمده است یا ذکر ادعای صفحه آخر متن از بهزاد نبوی و یا نقل از محمد سلامتی در صفحه 82، بدون ذکر منبع هستند که در صورتی که این مطالب از مصاحبه مستقیم مؤلف با افراد استفاده شده اند نیز لازم است، منبعی ذگر گردد.
2-1-7- چنانچه در صفحات 101 تا 103 مشاهده می شود، مؤلف گلچینی از 166 اصل پیشنهادی سازمان را آورده است بدون اینکه برای جبران پرش های موجود و در بین اصول آورده در کتاب، از «...»استفاده شود چنانچه در صفحات 103 و 104 این نکته لحاظ شده است.
2-2- نقاط ضعف مفهومی و محتوایی پژوهش
2-2-1- در پاورقی صفحه اول مقدمه، یک اشتباه مفهومی ظریف اما بزرگ شکل گرفته که در پشت جلد نیز تکرار شده است. سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ، پس از انحلال در سال 1365 ، عملا ، جز نامی در تاریخ جمهوری اسلامی، حضوری نداشته و ندارد و آنچه امروز با عنوان مشابه، در حیات سیاسی جامعه ایران حضور دارد، «سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران» است و نه سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ! گروهی از افراد سازمان که قصد احیای آن را با نام شناخته شده پیشین داشتند، درخواست مجوز نمودند اما چون سازمان با حکم حضرت امام (ره) منحل اعلام شده بود، به ایشان مجوز داده نشد تا اینکه ایشان با اضافه کردن «ایران» به انتهای عنوان سازمان ، موفق به اخذ مجوز از خانه احزاب و وزارت کشور گردیدند.
2-2-2- در صفحه اول پیشگفتار، در تشریح منابع تحقیق اشاره شده است که «در بهره گیری از خاطرات شفاهی نیز به دلیل گذشت قریب به 20 سال الخ» و متبادر می شود که محقق جهت انجام طرح، پس از قریب به 30 سال (در زمان حاضر) ، مصاحبه هایی را با افراد مختلف انجام داده است اما با مطالعه کتاب مشخص میشود که منابع تحقیق اشاره شده در ارجاعات ، صرفا ، مصاحبه هایی است که مجلات مختلف و واحد ضبط تاریخ شفاهی مرکز اسناد انقلاب اسلامی انجام داده اند و هیچ جا از مصاحبه های احتمالی محقق محترم خبری نیست و در ثانی، محقق ، چنانچه اشاره می شود، اصلا وارد مسائلی نمی شود که ذهن مصاحبه شوندگان احتمالی را به چالش بکشد و هر کدام از اعضا، به فرض آن که دچار نسیان در یادآوری جزییات شده باشند، علی القاعده ، از پس به خاطر آوردن کلیاتی که در کتاب منعکس شده برمی آمده اند البته به شرط انجام مصاحبه؟!
2-2-3- مطالعه مطالب کتاب، یک سری سؤالات بی پاسخ را در ذهن مخاطب ایجاد می کند حول اینکه مثلا شورای هماهنگی (مورد اشاره در صفحه 195) ، شورای منتخب نماینده امام (مورد اشاره در صفحات 205 و 213) و مجلس (مورد اشاره در صفحه 203) یا شورای مشورتی (مورد اشاره در صفحه 137) سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی از چه ترکیبی سود می برده است و هر یک از جریان های موجود در سازمان ، چه سهمی در این ترکیب ها داشته اند و البته این امضاهای گوناگون در پای بیانیه های سازمان، واقعا ، از ترکیب های مختلف حکایت دارد و ....؟ یا اینکه هر یک از جریان های سه گانه ای که در زمان بروز اختلافات، مرزبندی خود را پیدا می کنند و مؤلف آنها را تشریح کرده اند، چه جایگاهی در چارت سازمانی داشته اند و هر دسته، تا چه حد در تصمیم گیریها مؤثر بوده اند؟ و سؤالاتی دیگر، از این دست.
2-2-4- نقل قول های مستقیم و بیان خاطرات عموما از محمد سلامتی ، محسن آرمین، مرتضی الویری (کتاب خاطرات) و بهزاد نبوی ذکر شده اند و هیچ گاه نظرات طیف اصول گرای سازمان، به مقابله گرفته نشده است که در برخی موارد، لازم بوده است ؛ فی المثل ، در بحث انتخاب آقای راستی (ص 125) ، که حتی اگر بدون غرض بوده باشد نیز در ذهن مخاطب چنین متبادر می شود که مؤلف محترم، یک طرفه به قاضی رفته اند!
2-2-5- در صفحات 202 و 203 به جای اسامی برخی از امضا کنندگان بیانیه دسته جمعی استعفای اعضای سازمان، علامت سؤال وجود دارد که در صورت ارتباط محقق با اعضای سازمان ، جای سؤال است که آیا نمی شد این علامات سؤال را با پرسش از اعضا، حذف نمود یا آن را به حداقل کاهش داد؟!
2-2-6- اعلام استعفای 37 نفر از اعضا در 3/10/61 بوده است که در صفحه 2235 اشاره شده است و پایان کار با نامه حضرت امام (ره) در 17/7/65 که در صفحه 240 به اتمام رسیده است، که هم به لحاظ کمی و هم محتوایی، پرداخت محقق برای پوشش این 4 سال ، بسیار سطحی و گذرا است.
2-2-7- در نهایت، مسأله عمده منتقد بر سر کلیت اثر ارائه شده به جامعه است. این مسأله با بیان چند مقدمه ، بیان می شود.
الف) اشاره شدکه انتخاب این موضوع برای تحقیق، بسیار هوشمندانه و به جا بوده است اما ناگفته پیداست که مدیران و کارشناسان و تشخیص ریاست محترم، در نظر داشته اند که این مجلد، در حد توان، کامل و بیان کننده زوایای مختلف موضوع باشد چرا که به دلیل کثرت موضوعات قابل تأمل در تاریخ جمهوری اسلامی، بعید است، چنین موضوعی ، بار دیگر مورد توجه مسئولان قرار گیرد. لذا فرصت ریسک، به این بهانه که هر بیان حداقلی از موضوع، لااقل ، فتح بابی در این زمینه است، قابل قبول نیست چه اینکه فتح باب در این خصوص با آثار بسیار قوی چون شنود اشباح ، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی (انتشارات کیهان) و ... صورت گرفته است.
ب) غیر قابل انکار است که هر فرد و سازمانی نسبت به هر یک از مفاهیم، افراد و وقایع تاریخی، دارای سویه خاص خود است و ناپسند نیست که در اظهار نظرات، این سویه ها نمایان گردند. چنانچه اگر مرکز اسناد انقلاب اسلامی، طرحی برای نگارش تاریخ ملی شدن صنعت نفت، مشروطه و غیر آن را داشته باشد، ممکن نیست که به صورت خنثی و بدون بیان نظرات خاص خود، به نگارش آن رضا دهد و به نظر منتقد، این داشتن سویه در تحلیل، منحصر در تاریخ قدیم معاصر نیست بلکه تاریخ معاصر جدید را نیز باید شامل شود.
ج) در هر واقعه تاریخی، برخی نکات هستند که هر چن بیان آنها ممکن است، نگارنده و ناشر را متهم به داشتن سویه در نگارش تاریخ نماید اما گذر از آن ها، خنثی نگاری تاریخ ، هر اثری را تبدیل به یک اثر بلااستفاده اکثریت غالب جامعه هدف کتاب، تبدیل می کند.
بر این اساس، کتاب حاضر که بدون پرداختن به جزئیاتی چون بنیان های عقیدتی ـ سیاسی اعضای جریان های سه گانه، بیان نقاط ابهام و اتهاماتی که متعرض برخی اعضای خاص سازمان است (مانند اتهاماتی در رابطه با بمب گذاری در نخست وزیری، سرقت اسناد ملی در وزارت خارجه و نخست وزیری با کامیون یا جنجال ها برای محمدرضا سعادتی و غیره) و چالش های عقیدتی سیاسی منجر به بروز تنش میان جریان های حاضر در سازمان، به اثری خنثی تبدیل شده و تا تکیه بر بیان متن کامل بیانیه ها که باعث خستگی روان خواننده می شود ، به اثری غیر جذاب و غیر برانگیزاننده پژوهشگر تشنه مطالب جدید، تبدیل شده است.
منبع: www.irdc.ir
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ، پس از انحلال در سال 1365 ، عملا ، جز نامی در تاریخ جمهوری اسلامی، حضوری نداشته و ندارد و آنچه امروز با عنوان مشابه، در حیات سیاسی جامعه ایران حضور دارد، «سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران» است و نه سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ! گروهی از افراد سازمان که قصد احیای آن را با نام شناخته شده پیشین داشتند، درخواست مجوز نمودند اما چون سازمان با حکم حضرت امام (ره) منحل اعلام شده بود، به ایشان مجوز داده نشد تا اینکه ایشان با اضافه کردن «ایران» به انتهای عنوان سازمان، موفق به اخذ مجوز از خانه احزاب و وزارت کشور گردیدند.
کتاب سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی از تأسیس تا انحلال (1358-1365) نوشته آقای مهدی سعیدی و به همت بخش تحقیق معاونت پژوهشی مرکز اسناد انقلاب اسلامی در بالغ بر 250 صفحه و در سال 1385 به زیور طبع آراسته شده است.
در بررسی نقادانه این کتاب ، نقاط قوت و ضعفی قابل مشاهده است که ذیلا به تفکیک آورده می شود.
1ـ نقاط قوت
این کتاب، در کنار طرح هایی حول مجلس های شورای اسلامی، دولت های جمهوری اسلامی و احزاب جمهوری اسلامی، فرهنگ نامه های مختلف مفاهیم در حال جمهوری اسلامی و دست آخر، بررسی هایی حول مفاهیمی چون سیستم قانون گذاری ، سیستم فضای ، هویت و در جمهوری اسلامی ، نوید آغاز تاریخ نگاری جمهوری اسلامی ایران را در مرکز اسناد انقلاب اسلامی می دهد.
1-2- انتخاب این سازمان برای بررسی به عنوان اولین پژوهش ها حول احزاب و گروه های جمهوری اسلامی، انتخابی هوشمندانه است؛ چه اینکه سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی از گروه های فعال در شکل گیری و پیروزی انقلاب اسلامی و سال های ابتدایی جمهوری اسلامی است که اکنون ، نیز به نوعی، به حیات خود ادامه می دهد که قابل تأمل و بررسی است.
1-3- ارائه بیانیه ها و اسناد مربوط به این سازمان، در شکلی این چنین وسیع، قابل استفاده قطعی برای پژوهشگران تاریخ جمهوری اسلامی است؛ ضمن اینکه برخی از این اسناد ، جزء اسناد منحصر به فرد مربوط به سازمان محسوب می شوند.
2ـ نقاط ضعف
2-1-1-متأسفانه ، در بسیاری از آثار منتشر شده حول مسائل تاریخی ، پاورقی ، هویت خود را از دست می دهد و گاه، چنان مفصل و حجیم می شود که غالب بر متن می گردد. در کتاب حاضر، هرچند این مسأله ، چندان عمده نیست، اما می توان به صفحات 34، 36، 37، 38، 91 اشاره کرد که در صورت تقلیل، پاورقی ، کتاب ، از این نظر، شکل بهتری می یافت. در کتاب های اینچنین ، برای جلوگیری از این مشکل، ارجاعات مفصل را به انتهای فصل مشخص می کنند که کتاب شنود اشباح و خاطرات عزت شاهی (چاپ و سوره مهر) نمونه این بحث اند.
2-1-2- آوردن عین متن بیانیه ها و نامه نگاری ها، در لابه لای متن کتاب ، در حالی که اصل سندی آنها در انتهای کتاب موجود است، در بسیاری مواقع، لزومی نداشته است و در تحلیلی اغراق آمیز، گاه ، بیانیه ها بر متن غالب شده اند و فی المثل در موارد عدیده، 3، 4 صفحه پیاپی کتاب به متن کامل فلان بیانیه اختصاص یافته است. در اینجا ، مناسب تر بود که اهم مطالب مندرج در بیانیه ها ، غیر از موارد خاص ، اشاره می شود که لااقل ، به ایجاز کلام کمک می کرد.
2-1-3- تعداد زیاد تیترها (بعضا بیش از 2 و 3 تیتر در صفحه یا 7 و 8 تیتر در 2 صفحه) چندان مناسب نیست. هر چند با نگاهی به فهرست، این موضوع قدری تعدیل شده است که یا تیترهای بسیار فرعی نیامده است و یا برخی تیترها در هم ادغام شده اند اما این ایراد به متن کتاب وارد به نظر می رسد.
2-1-4- عدم استفاده از عکس ، علاوه بر اینکه از جذابیت بصری کار کاسته است بلکه با وجود عکس برخی اشخاص چون بهزاد نبوی با ظاهری متفاوت از امروز یا هاشم آقاجری و ... کار کامل تری ارائه می شد.
2-1-5- برخی از ارجاعات در پاورقی مبهم اند و ارائه توضیحات در این قالب، به نحوی است که بعضا ، بود و نبود این توضیحات بلامرجع است بلکه نبود آنها بهتر هم هست. به عنوان نمونه می توان به پاورقی شماره 2 در صفحه 33 اشاره نمود.
2-1-6- انتخاب عنوان «اقدامات انجام شده ـ مواضع اعلام شده» برای فصل دوم، متناسب است با محتوای فصل که به صورت تیتری و تفکیک شده، اقدامات انجام شده و مواضع اعلام شده را لیست کرده است. این نحو ارائه فصول تاریخ، نه تنها جذابیت ندارد بلکه عدم ارائه آن به این سبک ، مرجح است.
2-1-6- نقل قول هایی که از جناب فدایی ( به صورت پاورقی) آمده است یا ذکر ادعای صفحه آخر متن از بهزاد نبوی و یا نقل از محمد سلامتی در صفحه 82، بدون ذکر منبع هستند که در صورتی که این مطالب از مصاحبه مستقیم مؤلف با افراد استفاده شده اند نیز لازم است، منبعی ذگر گردد.
2-1-7- چنانچه در صفحات 101 تا 103 مشاهده می شود، مؤلف گلچینی از 166 اصل پیشنهادی سازمان را آورده است بدون اینکه برای جبران پرش های موجود و در بین اصول آورده در کتاب، از «...»استفاده شود چنانچه در صفحات 103 و 104 این نکته لحاظ شده است.
2-2- نقاط ضعف مفهومی و محتوایی پژوهش
2-2-1- در پاورقی صفحه اول مقدمه، یک اشتباه مفهومی ظریف اما بزرگ شکل گرفته که در پشت جلد نیز تکرار شده است. سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ، پس از انحلال در سال 1365 ، عملا ، جز نامی در تاریخ جمهوری اسلامی، حضوری نداشته و ندارد و آنچه امروز با عنوان مشابه، در حیات سیاسی جامعه ایران حضور دارد، «سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران» است و نه سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ! گروهی از افراد سازمان که قصد احیای آن را با نام شناخته شده پیشین داشتند، درخواست مجوز نمودند اما چون سازمان با حکم حضرت امام (ره) منحل اعلام شده بود، به ایشان مجوز داده نشد تا اینکه ایشان با اضافه کردن «ایران» به انتهای عنوان سازمان ، موفق به اخذ مجوز از خانه احزاب و وزارت کشور گردیدند.
2-2-2- در صفحه اول پیشگفتار، در تشریح منابع تحقیق اشاره شده است که «در بهره گیری از خاطرات شفاهی نیز به دلیل گذشت قریب به 20 سال الخ» و متبادر می شود که محقق جهت انجام طرح، پس از قریب به 30 سال (در زمان حاضر) ، مصاحبه هایی را با افراد مختلف انجام داده است اما با مطالعه کتاب مشخص میشود که منابع تحقیق اشاره شده در ارجاعات ، صرفا ، مصاحبه هایی است که مجلات مختلف و واحد ضبط تاریخ شفاهی مرکز اسناد انقلاب اسلامی انجام داده اند و هیچ جا از مصاحبه های احتمالی محقق محترم خبری نیست و در ثانی، محقق ، چنانچه اشاره می شود، اصلا وارد مسائلی نمی شود که ذهن مصاحبه شوندگان احتمالی را به چالش بکشد و هر کدام از اعضا، به فرض آن که دچار نسیان در یادآوری جزییات شده باشند، علی القاعده ، از پس به خاطر آوردن کلیاتی که در کتاب منعکس شده برمی آمده اند البته به شرط انجام مصاحبه؟!
2-2-3- مطالعه مطالب کتاب، یک سری سؤالات بی پاسخ را در ذهن مخاطب ایجاد می کند حول اینکه مثلا شورای هماهنگی (مورد اشاره در صفحه 195) ، شورای منتخب نماینده امام (مورد اشاره در صفحات 205 و 213) و مجلس (مورد اشاره در صفحه 203) یا شورای مشورتی (مورد اشاره در صفحه 137) سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی از چه ترکیبی سود می برده است و هر یک از جریان های موجود در سازمان ، چه سهمی در این ترکیب ها داشته اند و البته این امضاهای گوناگون در پای بیانیه های سازمان، واقعا ، از ترکیب های مختلف حکایت دارد و ....؟ یا اینکه هر یک از جریان های سه گانه ای که در زمان بروز اختلافات، مرزبندی خود را پیدا می کنند و مؤلف آنها را تشریح کرده اند، چه جایگاهی در چارت سازمانی داشته اند و هر دسته، تا چه حد در تصمیم گیریها مؤثر بوده اند؟ و سؤالاتی دیگر، از این دست.
2-2-4- نقل قول های مستقیم و بیان خاطرات عموما از محمد سلامتی ، محسن آرمین، مرتضی الویری (کتاب خاطرات) و بهزاد نبوی ذکر شده اند و هیچ گاه نظرات طیف اصول گرای سازمان، به مقابله گرفته نشده است که در برخی موارد، لازم بوده است ؛ فی المثل ، در بحث انتخاب آقای راستی (ص 125) ، که حتی اگر بدون غرض بوده باشد نیز در ذهن مخاطب چنین متبادر می شود که مؤلف محترم، یک طرفه به قاضی رفته اند!
2-2-5- در صفحات 202 و 203 به جای اسامی برخی از امضا کنندگان بیانیه دسته جمعی استعفای اعضای سازمان، علامت سؤال وجود دارد که در صورت ارتباط محقق با اعضای سازمان ، جای سؤال است که آیا نمی شد این علامات سؤال را با پرسش از اعضا، حذف نمود یا آن را به حداقل کاهش داد؟!
2-2-6- اعلام استعفای 37 نفر از اعضا در 3/10/61 بوده است که در صفحه 2235 اشاره شده است و پایان کار با نامه حضرت امام (ره) در 17/7/65 که در صفحه 240 به اتمام رسیده است، که هم به لحاظ کمی و هم محتوایی، پرداخت محقق برای پوشش این 4 سال ، بسیار سطحی و گذرا است.
2-2-7- در نهایت، مسأله عمده منتقد بر سر کلیت اثر ارائه شده به جامعه است. این مسأله با بیان چند مقدمه ، بیان می شود.
الف) اشاره شدکه انتخاب این موضوع برای تحقیق، بسیار هوشمندانه و به جا بوده است اما ناگفته پیداست که مدیران و کارشناسان و تشخیص ریاست محترم، در نظر داشته اند که این مجلد، در حد توان، کامل و بیان کننده زوایای مختلف موضوع باشد چرا که به دلیل کثرت موضوعات قابل تأمل در تاریخ جمهوری اسلامی، بعید است، چنین موضوعی ، بار دیگر مورد توجه مسئولان قرار گیرد. لذا فرصت ریسک، به این بهانه که هر بیان حداقلی از موضوع، لااقل ، فتح بابی در این زمینه است، قابل قبول نیست چه اینکه فتح باب در این خصوص با آثار بسیار قوی چون شنود اشباح ، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی (انتشارات کیهان) و ... صورت گرفته است.
ب) غیر قابل انکار است که هر فرد و سازمانی نسبت به هر یک از مفاهیم، افراد و وقایع تاریخی، دارای سویه خاص خود است و ناپسند نیست که در اظهار نظرات، این سویه ها نمایان گردند. چنانچه اگر مرکز اسناد انقلاب اسلامی، طرحی برای نگارش تاریخ ملی شدن صنعت نفت، مشروطه و غیر آن را داشته باشد، ممکن نیست که به صورت خنثی و بدون بیان نظرات خاص خود، به نگارش آن رضا دهد و به نظر منتقد، این داشتن سویه در تحلیل، منحصر در تاریخ قدیم معاصر نیست بلکه تاریخ معاصر جدید را نیز باید شامل شود.
ج) در هر واقعه تاریخی، برخی نکات هستند که هر چن بیان آنها ممکن است، نگارنده و ناشر را متهم به داشتن سویه در نگارش تاریخ نماید اما گذر از آن ها، خنثی نگاری تاریخ ، هر اثری را تبدیل به یک اثر بلااستفاده اکثریت غالب جامعه هدف کتاب، تبدیل می کند.
بر این اساس، کتاب حاضر که بدون پرداختن به جزئیاتی چون بنیان های عقیدتی ـ سیاسی اعضای جریان های سه گانه، بیان نقاط ابهام و اتهاماتی که متعرض برخی اعضای خاص سازمان است (مانند اتهاماتی در رابطه با بمب گذاری در نخست وزیری، سرقت اسناد ملی در وزارت خارجه و نخست وزیری با کامیون یا جنجال ها برای محمدرضا سعادتی و غیره) و چالش های عقیدتی سیاسی منجر به بروز تنش میان جریان های حاضر در سازمان، به اثری خنثی تبدیل شده و تا تکیه بر بیان متن کامل بیانیه ها که باعث خستگی روان خواننده می شود ، به اثری غیر جذاب و غیر برانگیزاننده پژوهشگر تشنه مطالب جدید، تبدیل شده است.
منبع: www.irdc.ir
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}